آرتينآرتين، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

جوجو کوچولوی مامان و بابا

  

سلام سلام به وبلاگ پسمل من خوش اومدین

 

    تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

سلام سلام سلام به وبلاگ نی نی ما خوش اومدین . این وبلاگو درست میکنم تا خاطرات دورانی که پسملیم تو شچم منه و بعدش که به این دنیا میادو واسش بنویسم که بدونه چقد دوسش دارم و برام عزیزه

 

پسمل گلم من و بابایی ٢٥/٦/١٣٨٩ با هم دیگه عروسی کردیمniniweblog.comو زندگی خوبمون رو شروع کردیم ........تا اینکه تو فسقلی خرداد ماه سال ٩١پریدی تو شچم مامان و ما رو کلی خوشحال کردی  ...... نه من نه بابایی هیچ کدوممون باور نمیکردیم که خدا جونم یه فرشته کوچولو برامون فرستادهniniweblog.comخلاصه اینکه همه و همه از شنیدن خبر اومدن تو خوشحال شدن و ..

Pink Panther

١/٧/٩١

عزیزدلم روز ١ مهر با بابایی رفتیم سونوگرافی واسه تعیین جنسیت و تو هم که ماشالا انقد با حیا بودی که نمیذاشتی دکتر ببینه که دخملی یا پسمل...البته اینم بگم که من همش فک میکردم دختری !!!!!!!!!!!!!!!!!! که یهو دکتر شکلات به من و بابایی تعارف کرد و منم که داشتم میمردم که بدونم فسقلیم چیه .....وای فک کن دکتر داشت با بابایی حرف دلار و سکه میزد منم هی میگفتم دکتر بگو دیگههههههههههههههههههههههه که بهم گفت نی نیتون آقا پسر    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم گفتم واقعاپسرهههههههههههههه؟؟؟؟   دکترم گفت پسر نیست  ... آقا پسرهههههههه❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤وایییییییی نمیدونی چه حالی داشتم   .....خلاصه به مامانی رویا زنگ زدیم و گفتیم پسره که از شدت خوشحالی گریه کرد      .......و مامانی پروانه هم که کلییییییییییییییییییی خوشحال شدو باباییتم که دیگه نگو   کلی نقشه واست ریخت و فک کنم همون روزی که به دنیا بیای ورت داره با خودش ببرتت استخر و بهت شنا کردن یاد بده  

 

 

 

 ١٤/٧/٩١

پسر گلم امروز رفتیم و تخت وکمدتو سفارش دادیم.وای خدا این روزهارو زود بگذرون تا نی نیم بیادniniweblog.com خدا جونم یه دنیا مرسی که این فرشته کوچولو رو بهمون دادی 

 

١٣/٨/٩١

 جیگرمامانی .الهی قربونت برم . امروز صبح که از خواب بیدار شدم ٢.٣ تا لگد مشتی بهم زدی . البته حدود ٤ .٥ روزی میشه که یه چیزایی تو شچمم حس میکنم که مث یه ماهی چوچولو هی ووول میخوری . اما امروز صبح دیگه خیلی شدت داشت و حتی بابایتم که دستشو گذاشت رو شچمم متوجه لگدت شد و یه عالمه ذوق کرد. راستی عیدت غدیر خم مبارک پونپولیم niniweblog.comعزیزم دوست داریمممممممممممممممم

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از چند وقت ......

سلام عشقم، خیلی وقته نبودم مامانی ،،، اخه تو شیطون اصلا فرصت هیچ کاری رو بهم نمیدی که جونم ..... فسقل مامان تو این مدت که از بهترین روز زندگیم یعنی روز تولدت میگذره حسابی باهات سرگرم شدم وبهت عادت کردم اخه نمیدونی که خیلی شیرینی قربونت برم. جیگر مامان از اول خلاصه برات بگم که تو این 7 ماهه چه کارایی کردیم   ماه اول که خیلی خیلی خیلی سخت بود البته اینم بگما سختیش خیلی شیرین بود . وای از شیر خوردنت یادم میفته غش میکنم قربون لبای کوچولوت برم که بلد نبودی شیر بخوری و تا صب مامانی رویا گردنتو میگرفت و نازت میکرد تا تو کوچولو شیر بخوری  کم کم  یاد گرفتی و واسه خودت آقایی شدیااااا ماه دومم که الهی من بمیرم برات بردیم واس...
18 مهر 1392

بهترين روز زندگي مامان و بابا ١٤ اسفند سال ١٣٩١

سلام عزيزم بعد از يه مدت خيلي طولاني سلاممممممممممممممممم الهي من فدات بشم كه بالاخره تو هم به اين دنيا اومدي و ما رو خوشحال كردي عشقم ماماني قربونت بشه اخه خيلي نازييييييي ارتينم ، حالا ميخوام خاطره روز زايمانم رو و روزاي بعدش رو برات بگم ،،،،، اولش قرار بود سزارينم واسه ١٢/١٢ باشه اما ون ماماني از دكترش ناراحت شد و قاط زد يهو تصميم رفتم دكترمو عوض كنم :)))) با ماماني رويا رفتم بيمارستان صارم و با يه خانوم دكتر مهربون وقت گرفتم و بعد كلي ازمايش و ... قرار شد شما رو روز ١٥ /١٢ به دنيا بيارن :))) واي عزيزم خيلي سخت بود كه ٣ روز ديگه به اومدنت اضافه شده بود خلاصه وقتي خاله نسيم اين موضوع رو فهميد گفت ااي كاش ١٤/١٢ بود كه من ١٥ ام برم ...
10 فروردين 1392
1